۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

روزی برای تو

خواستم بنویسم
قلم جاری نشد
کلمات بیگانه اند
نه
کوچکند
حقیرند برای از تو گفتن
برای از تو گفتن ، احساس، کلمه نمیشود
کوچکم برای وصف بزرگیت
مهربانیت
تنها خواستم بگویم
آمدنت مبارک
ببخش که ساده میگویم
اما
بی پروا
بی ترس
بی شک
میگویم
تن خشک و خزان زده ام با گرمای تابستانیت از نو زنده شد
میگویم
زندگی را ،عشق را، تپش زیباترین لحظه های جاری را
طعم لبان تو به من آموختند
و زلال نگاهت
و نجوای گوشنواز نامم که از لبانت تا قلبم جاریست
میدانی؟
از تو برای تو گفتن هم زیباست
میدانم
با آمدنت گرما را به تابستان هدیه دادی
آنچنان که زندگی را به من
عشق را به من
مهربانم
بگذار ساده بگویم
آمدنت مبارک
تولدت مبارک

" عزیز همیشگی تولدت مبارک "

۲ نظر:

ناشناس گفت...

sallam doos jonam
khobi?
az webloge man diidan kon
yedastanio shoro kardam be neveshtan khoshetoon miad
montazeretonam[لبخند][قلب]
lovelysama.blogfa.com

رامین...باده پرست گفت...

آمدنش خجسته
زاد روزش نیز خجسته .

خوب می نویسی آ ...

شادباشی و مست