۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

آخرین پیک

پیک خالیم را پر کن
برای هزارمین آخرین بار
برای آخرین باری که میدانی هرگز نمیرسد
سیگار آرزوهایم به انتها رسید
پاکتم خالیست
ذهنم پر از دود
می اندیشم
به طعم تلخ شراب و توهم همآغوشی
آخر این سایه های سرد
در غفلت بی پایانت
مرا با خود خواهند برد
پیک خالیم را پر کن
این آخرین بار است
یکی از هزاران آخرین

۳ نظر:

nikta گفت...

هميشه بيقرارچشمهاي تو برخرابه هاي خاطره خواب ميروم ودرقنوت دستهاي تو سکوت ميکنم نازنين مگرشراب چشم هاي تو چندساله بود؟

رامین...باده پرست گفت...

خیلی زیبا بود الهه جان .. آفرین
.
.


با انکه در میکده را باز ببستند
با انکه سبوی می مارا بشکستند

با انکه گرفتند ز لب توبه و پیمانه ز دستم

با محتسب شهر بگویید که هشدار ...

هشدار که من مست می هرشبه هستم ...

...


شادباشی و مست

استيون گفت...

همه اش سيگار و پيك و ... واي واي واي