۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

بذار برم

به قلبم سوگند
به قلبی که با یاد تو به درد میاد سوگند
خوب تر و مهربون تر از بارونی
اما
هرچقدر هم خوب و دوست داشتنی باشی
بازم خواب و خیالی
یه رویای دست نیافتنی
هرچقدر بیشتر توی این خواب و خیال دست و پا بزنم
بیشتر غرق میشم
رهام کن
بذار برم
باید برم
چیزی به آغاز شب نمونده
تو که خود طلوعی جایی توی شب نداری
بذار شبم آغاز بشه بی تو
رهام کن
بذار برم

۳ نظر:

محمد گفت...

سلام دوست بی قرار و عاشق دلخسته
می تونم بپرسم چرا اینقدر بی قراری


موفق باشی

nikta گفت...

salam mamnon ke sar zadin tamame bahanehatono khondam besyar ziba bodan bighararitono ba tamame vojod dark mikonam besyar ghalameton ziba bod movafagh bashid

Elaheh گفت...

سلام.
مرسی از کامنتت.
متن قشنگی بود.به دلم نشست.
اگر موافق باشی لینکت می کنم.